|
یک شنبه 15 اسفند 1389برچسب:, :: 8:31 :: نويسنده : غزاله
به لبت به گیسوانت به کمان ابروانت به فسون دیدگانت به قشنگی لبانت به سپیدی دهانت به دل سخت چو سنگت به دو چشم سبز رنگت به نوای تار و چنگت به جمال آب و رنگت به دو گفته ی قشنگت که ترا ز جان پرستم به قطار کاروانها به امیر ساربانها به عروس آسمانها به صدای نیستانها به نشاط باغبانها به صفای گلستانها که ترا زجان پرستم به خدای کس ندیده به قشنگی دو دیده به غمی کز تو رسیده به شب نور و سپیده به عناب خوش بریده که ترا زجان پرستم به کمال روح انسان به حیات جسم و حیوان به تمام اهل کیهان به صدای رعد و طوفان به نسیم عهد و پیمان که ترا زجان پرستم به خدای جسم و روحم به خدای آسمانها به تمام کهکشانها به ستارگان روشن به نگاه پر شکوهت به قدوم خاک پایت به کبودی افق ها که ترا زجان پرستم به سپیدی سپیده به گل و گیاه و صحرا به سکوت دریای احمر به غریو شهر بابل به بهار فصل هستی به لبان سرخ و مرطوب به خروش موج دریا به شکوه کوه الوند به چمن به دشت و جلگه که ترا زجان پرستم به تمام عشق هستی به تمام آرزوها به تمام خاک دنیا به خدا اگر بخندم به خدا اگر بنالم توئی آخرین نگاهم توئی آخرین بهارم که توئی بهار عمرم نظرات شما عزیزان:
|